امروز عصر کارآموزی داشتم

کارآموزی بخش جراحی اعصاب

همون بیمارستان آشغالی و کثیف نزدیک خونه مون

ولی این کارآموزی یه قسمت عالی داره :))))

اونم اینکه استادش همون استاد عشق کارآموزی خون عه :)))

چی از این بهتر ؟؟؟  هر موقع که این آدم پر انرژی رو ببینم کلی روحم شاد میشه :)


خدا نصیبتون کنه از این استاد ها/ همکار ها و کلا از این دست آدما

امروز از در بخش اومده تو

با لباس صورتی :)  یه بولیز صورتی پوشیده بود که از زیر روپوشش رنگش پیدا بود

آخه استاد اینقدر باحال :) اینقدر شاد و سرزنده :)

امروز وسط مطالب تئوری بحث به حاشیه کشیده شد و یه خوش بینی و اینا

+آخرش گفت من چند روز دیگه شماها رو ببرم کارآموزی بعدش میرم زن میگیرم اینقدر که شماها

خوش بینید! 

+بین صحبت هاش یه سریال معرفی میکنه ،میگه خیلی قشنگه ولی ی کم صحنه داره

به من نگا میکنه میگه اینو گفتم واسه اونایی که ویدیو و فایلهای آقای پناهیان گوش میدن:/

پسره همگروهم باز اسم سریالو میپرسه میخنده بهش میگه اسم صحنه اومد این کلا از دست رفت.

+میگع خب امروز چی بگیم ؟ میگم تفسیر نوار قلب ! از اون نگاه های سیامک انصاری میکنه میگه

خیلی کار میبره حال ندارم واقعا :/

+دست میکشه به سیبیل هاش و میگه فلانی بهم گفته شبیه بابای زی زی گولو ام :/ یه دفعه همگی

میخندیم و میگیم بهترین گزینه رو گفته :)))) عالیه :)

+امروز بعد توضیح مطالب تئوریش میگه یه سوال میپرسم بعد برید رست ، اگه بتونید یه نفر دیگه رو از

یه سیاره دیگه بیارید تو زمین و تو ایران ، آیا این کارو میکنید ؟ همه گفتن نه

من گفتم اره ، گفت چرا میاریش؟ که عذابهایی که تو کشیدی رو تحمل کنه ؟ گفتم نه ، میارم بهش

زندگی کردن یاد میدم ، ادبیات و کتاب خوندن یاد میدم ، یاد میدم احساسش رو بنویسه و بگه ، میبرم

طبیعت رو نشونش میدم و بهش یاد میدم ازش لذت ببره . گفت میخواستم تمایل به فرزند آوری رو در

شماها ببینم ، منم این کارو نمیکنم ،گفت چقدر احساسیی، هیچ وقت عاشق  نشو ، اذیت میشی ،

بعدم تو این اوضاع کشور که هیچ آینده ای معلوم نیس چرا باید 1 نفر دیگه اضافه بشه ؟ گفتم تو

اوج جنگ جهانی دوم آیا هیچ کس عاشق نشد ؟ آیا هیچ بچه ای متولد نشد ؟ گفت چرا ولی تو آتیش

جنگ سوووختن.

الان باز به سوالش فکر میکنم ، میبینم علاوه بر موارد بالا ،بهش موسیقی و نقاشی هم یاد میدم

یاد میدم ار دیدن طلوع و غروب خورشید لذت ببره ، از خاک بازی! گل بازی ! شن بازی کیف کنه

از شیرجه زدن تو آب خوشش بیاد و از ته ته دلش بلند بلند بخنده،  یادش میدم حتی از لمس گلبرگ

های گل ها حس خوب بگیره ، یادش میدم زندگی کنه .


خلاصه که:

خدا از این منابع انرژی نصیبتون کنه :)


این روز های بدون ا.د چه جوری میگذره ؟ بذارید این پست شاد رو با پاسخ این سوال غمگین نکنم .



شبتون بخیر :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تو کوری نمی بینی چقد سنگینه این بار/ یه روزی کم میارم میگم خدانگه دار Rita تنهایی فعالیتهای دبیرستان دوره اول علامه دهخدا 98-97 مديران سنگ غلامحسن ملکی معرفی سایت معتبر..! برنامه ریزی