از چند تا دلتنگی میخوام واستون بگم :

خب اولیش واسه حال و هوای پارسال این موقع ست ، جالبه پارسال این موقع ها به قدری حالم بد بود

که فکر نمیکردم هیچ وقت دلم واسش تنگ بشه . ولی الان شده ! دلم واسه حال پارسال این موقع ،

حال و هوای شروع کلاس زبان تو اموزشگاه جدید ،بچه های اون ترم کلاسمون (غیر اون حمید ک گفتم

خیلی رو مخم بود و ازش بدم میامد و میاد هنوز ) ، مرکز و عمو جیمز ! البته 20 به بعد فروردین بود که

فعالیتمون تو مرکز شروع شد ، اول کنار عمو جیمز بودیم و تو خرداد بود که بهم در مورد بیماریش گفت.

بعد بابت درمان هاش رفت تهران و ما بعد از 2 ماه بلاتکلیفی کارمون رو زیر نظر ا.د ادامه دادیم و بقیه

ی ماجرا رو هم ک میدونید .


دلم واسه اینجا نوشتن هم تنگ شده بود ، دلیل ننوشتنم ضیق وقت و اینا نبوده واقعا ، دلیلش دل و

دماغ نداشتن بود . بی حوصله و کرخت بودم . حالا میخوام از شهر خواهر بنویسم تا خود امروز

و بابت اینکه میدونم اینا واسه شما جذاب نیست و صرفا ثبت خاطره و گزارش نویسیه تو ادامه مطلب

مینویسم

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چای ارگانیک رودخانه ماه My music سین صاد رد دد ۲ ایران مجموعه 50164 حج 98 سلطان پور - مکه مکرمه خبری خبر چین فقط برای تو ایرانی 21